پيوند و همکاري بهائيت با رژيم پهلوي (2)

نويسنده:حجت الاسلام محمدرضا نصوري

3. سپهبد اسدالله صنيعي:

وي از چهره‌هاي طراز اول بهائيت محسوب مي‌شد. وي در زمان رضا پهلوي ستوان پيشکار، آجودان و رئيس دفتر وليّعهد آن زمان، محمدرضا بود و همراه ايادي نقش مهمي در تحکيم مواضع بهائيان در نهادهاي نظامي رژيم پهلوي داشت.
سال 1344 مرکز بيت‌العدل بهائيت ظاهراً خواستار کناره‌گيري او از وزارت جنگ شد و بهانة آن اصل عدم مداخله در امور سياسي بيان شد. اين در حالي بود که در کابينه هويدا بهائيان تسلط جدي داشتند با اين حال، صنيعي با کمک ايادي و حمايت محمدرضا شاه موافقت بهائيان را به ادامة کار جلب كرد و طي يک اقدام نمايشي استعفا نمود؛ ولي شاه با ذکر اين مطلب که وي اجازة دخالت در امور سياسي به احدي نمي‌دهد و صنيعي هم بايد به مأموريت خود ادامه دهد، ادامة حضور او را در مراکز مهم تداوم بخشيد.[24] اين استعفا مي‌توانست در راستاي ملايم نمودن جو جامعه پس از روي کار آمدن هويدا نيز ايفاي نقش کند. با اين استعفا و پاسخ شاه، دست كم در جامعة ارتشي کشور اين نظر و اعتراض که بهائيان داراي سيطره شده‌اند تا حدي فروکش کرد؛ چون شاه معتقد بود بهائيان خطري براي سلطنت وي ندارند. به عبارت ديگر عناصر بهائي کاملاً در اختيار شاه و اربابان او بودند. کارگزاراني که به راحتي مي‌توانستند در راستاي دين زدايي و با حداقل عرفي نمودن دين اسلام در جامعه بسيار مؤثر باشند و به خوبي سياست‌هاي دول بيگانه را در ايران پيگيري و اعمال كنند.
صنيعي در صحنة سياسي کشور بسيار متنفذ بود. وي در دوران نخست وزيري اسدالله علم، حسنعلي منصور و هويدا در کابينه بود و به وزارت جنگ و وزارت خوار و بار رسيده بود.[25] نقش صنيعي که از چهره‌هاي طراز اول بهائيت بود، در تحکيم مواضع اين فرقه در ساختارهاي نظامي رژيم پهلوي حائز اهميت بود. سرانجام پس از پيروزي انقلاب اسلامي، سپهبد اسدالله صنيعي که موفق به فرار از کشور نشده بود در تاريخ 22/1/1358 دستگير و زنداني شد.

4. هوشنگ نهاوندي:

وي از جمله افراد با نفوذ در مناصب سياسي، فرهنگي و علمي کشور بود. در اواخر رژيم شاه وي پس از طي مناصبي همچون وزارت علوم به مقام رياست دانشگاه شيراز و تهران دست يافت. بنابه گفته فردوست: «او از همان زمان دانشجويي در پاريس به ارتباط ويژه با سرويس‌هاي اطلاعاتي غرب کشيده شد و اسناد ساواک نيز نشان مي‌دهد که وي متهم به بهائي‌گري بوده است.[26] در ضمن وي رئيس دفتر فرح و يکي از ارکان حزب رستاخيز هم بود.

5. هژبر يزداني:

وي يکي از سرمايه داران بزرگ ايراني بود. به نظر فردوست غصب ثروت ملي فراوان به نام هژبر يزداني همه متعلق به جامعة بهائيت بود و نام هژبر در حقيقت پوششي براي کسب قدرت اقتصادي توسط اين فرقه به حساب مي‌آمد.[27] هژبر حتي قسمتي از ثروت شاهپور غلامرضا را نيز اداره مي‌کرد.[28] چنگ‌اندازي‌هاي هژبر يزداني به ثروت‌هاي مردم بدون توجه به قوانين جاري کشور، خنجري بود كه از پشت به اقتدار شاه وارد مي‌شد؛ اما در جهت ثروت‌اندوزي و قدرت فرقه بهائيت انجام مي‌شد.
تراکم سرمايه هژبر يزداني به حدي بود که او تمام ساختمان‌هاي بزرگ تهران نظير ساختمان پلاسکو و ساختمان آلومينيوم و برج سپهر (محل کنوني شعبه مرکزي بانک صادرات) را خريداري کرد. وي مالک هزاران رأس گوسفند بود به حدي که وي در يک مورد 400 سگ گله از خارج به ايران وارد کرد. وي افزون بر بهره برداري از شير و مواد لبني و گوشت از چرم گوسفندان هم کارخانه چرم سازي و بعد کارخانه کفش ايران و فروشگاه زنجيره‌اي ايجاد کرد. در دهه پنجاه هژبر يزداني به عنوان ثروتمند ترين مرد ايران انتخاب شد. همچنين وي صاحب شرکت‌هاي شاهين کي، قند قزوين، کشت و صنعت ايران و آمريکا، کفش اطمينان، کفش ايران، فلور ايران و … بود. در آستانة پيروزي انقلاب، دولت ارتشبد ازهاري با هدف فريب مردم و به بيراهه کشاندن مبارزات، هژبر يزداني را به عنوان غارتگر بيت‌المال بازداشت و در زندان قصر زنداني کرد.
وي در غروب 21 بهمن 1357 به همراه محوري رئيس وقت سازمان زندان‌ها از زندان فرار کرد و خود را به آمريکاي لاتين رساند و در کاستاريکا همراه سناتور علي رضايي مالک کارخانه نورد و لوله اهواز به کار دامپروري در سطح کلان مشغول شد. افرادي مسلح به طور شبانه روزي از قصر و اقامتگاه وي محافظت مي‌کنند.[29]

6. حبيب ثابت:

مشهور به پاسال (PASAL) كه نام يك شركت بود. حرف P برگرفته از اول نام خانوادگي اصغر پناهي است که در دربار نفوذ زيادي داشت. حرف A نيز نشانه، اميل عبود مسيحي لبناني که از بازرگانان و فاميل ادوارد چيتائيت يهودي لبناني‌الاصل بود که در ايران نمايندگي پژو و لاستيک ايتاليايي را داشت دو حرف SA نيز مربوط به ثابت و حرف L نشانة دکتر محسن لک بود که با دربار مرتبط و صاحب نفوذ بود. درمجموع حبيب ثابت از يهوديان بهائي شده و از اهالي همدان بود و نماينده انحصاري اتومبيل فولکس واگن را در ايران داشت. وي اولين سرمايه‌داري بود که در اواخر دهه 1330 کارخانه‌هاي نوشابه‌سازي پپسي کولا را با مشارکت بهرام فرمانفرمائيان در ايران ايجاد کرد. بعد از اعتراض مراجع و اعلام عمومي که اين نوشابه گازدار، متعلق به بهائيان است، وي نام نوشابه را به اِسو (ESO) تغيير داد. وي اولين کارخانه مونتاژتلويزيون را در ايران با نام آر، تي، ‌اي (RTE) ايجاد کرد که مخفف راديو و تلويزيون ايران بود.
در سال 1347 دولت تصميم گرفت تا راساً اقدام به تأسيس فرستنده تلويزيون بکند؛ به همين سبب رضا قطبي، پسردايي و نامزد فرح پهلوي قبل از ازدواج با شاه، مأموريت يافت تا فرستنده جديد تلويزيون ايران را ايجاد کند. او هم پيش از مراسم تاجگذاري شاه، به سرعت اقدام به کار كرد. پس از راه‌اندازي تلويزيون در تهران، واحدي در آبادان هم توسط بهائيان تأسيس شد، تا به اين وسيله به ارزش‌هاي اعتقادي و سنتي و اخلاقي مسلمانان ضربه بزنند. شاه هم طبق دستوري به گمرک اين امتياز را به حبيب ثابت داد، تا بدون هيچ گونه تعهد و پرداخت حقوق گمرکي تلويزيون را وارد ايران کند. مهدي صابونچيان يکي از کارمندان دفتر حبيب ثابت، اموال و شرکت‌هاي متعلق به حبيب ثابت را به شرح ذيل اعلام کرد: نمايندگي ريش تراش فيليپس، لوازم آرايش آمريکايي Roblon و عطر چارلي، نمايندگي شرکت دارويي اسکوئيپ، نماينده شيرينگ آمريکا، يخچال کلويناتور، آبگرمکن و بخاري دئوترم، نمايندگي راديولوژي فيليپس، نمايندگي واردات يونيت‌هاي دندان‌سازي «امدا» و … .
غير از امور تجاري، ثابت در امور تبليغاتي هم براي بهائيان تلاش‌هايي مي‌نمود و متون بهائي را با مبالغ کلان ترجمه و همراه مبلغان بهائي به کشورهاي اسلامي آفريقا و آسيا اعزام مي‌کرد. حمايت محمدرضا از ثابت پاسال و بهائيان موجب شد برخي از بهائيان، شايعه بهائي بودن شاه را در محافل خود دامن زنند.[30] ثابت همچنين در امور سياسي هم فعال بود و از همة توان مالي و اقتدار و روابط مافيايي‌اش در هرم حاکميت پهلوي براي سرکوب مسلمانان بهره برداري مي‌کرد.[31]

7. ارتشبد شفقت:

رئيس ستاد ارتش كه بهائي بود و يکي از صدها گواه بر پيوند بهائيت با رژيم پهلوي به شمار مي‌رفت. در گزارش 6/6/1342 آمده است:
با تحقيقات وسيع و موثقي که به عمل آمده و تحقيقات مذکور مورد نهايت وثوق و اطمينان مي‌باشند، انتساب و وابستگي شفقت به فرقة بهائي تأييد شده و ضمناً مشاراليه از جمله افراد معدود و متنفذي است که بهائيان ايران به وجودش افتخار و مباهات مي‌کنند و به نفوذ و قدرتش اتکا مي‌كردند. عملاً هم ديده مي‌شود که انتساب وي به رياست ستاد ارتش، افسران وابسته به اقليت بهائي در تظاهر به ديانت خويش بي پروايي بيشتري نشان مي‌دهند.[32]

8. ناصر يگانه:

وي در پست‌هاي داديار دادسراي تهران، مستشار دادگاه استان، داديار ديوان کشور، مدير کل امور قضايي در سال 1342، نماينده قزوين درمجلس شوراي ملي و رئيس کمسيون بودجه و معاون پارلماني حسنعلي منصور نخست‌وزير وقت شاه فعال بوده است.

9. ارتشبد غلامرضا ازهاري:

از ديگر بهائيان با نفوذ بايد به ازهاري اشاره كرد، او متولد 1288 بود. دورة ستادي خود را در آمريکا گذراند و سال 1342 به درجه سپهبدي رسيد. وي مشاغل مهمي را در ارتش نظير فرماندهي، دانشگاه نظامي نيروي زميني و رياست رکن يک و آجوداني مخصوص شاه به عهده داشت. وي پس از استعفاي دولت شريف امامي در آبان 1357 از سوي شاه به نخست وزيري برگزيده شد و سپهبد ابو الحسن سعادتمند بهائي را به وزارت اطلاعات منصوب كرد. ازهاري در کشتار مردم بي دفاع در روزهايي كه رژيم، حکومت نظامي بر کشور حاکم کرده بود نقش بسزايي ايفا مي‌کرد. البته حضرت امام رحمه الله عليه در پيام مهمي پس از روي كار آمدن ازهاري، مردم را به ادامه مبارزه و استقامت دعوت كرده و فرمود: «… نهراسيد، ما طالب حق خود هستيم و به حقيم و دست خدا با ما است و بالاتر از دست ابرقدرت‌هاي شرق و غرب است؛ «يد الله فوق ايديهم».[33] ازهاري پس از فرار از ايران، به همراه افرادي از قبيل اشرف پهلوي، ارتشبد اويسي، ارتشبد بهرام آريانا و عده‌اي از سران ساواک، موجوديت ارتش رهايي بخش ايران (آرا) را اعلام کردند.[34]

10. سرلشکر ضرغام:

از اميران بهائي ارتش بود که بسيار به بهائيان تعصب داشت. وي در زمان نخست وزيري دکتر منوچهر اقبال به وزارت گمرکات و انحصارات و مدتي هم به وزارت دارايي منصوب شد. وي مدتي رياست سازمان چاي کشور و نيز اداره غله و نان تهران را عهده‌دار بود. زماني هم رئيس بانک اصناف که از سوي دو سرمايه‌دار بهائي به نام قبادياني و کوشانفر ايجاد شده بود برگزيده شد. همچنين چند سالي هم به رياست بانک نونهالان[35]، زير مجموعه شرکت امنا که صددرصد سرمايه آن از موقوفات بهائيان بود، منصوب شد و بعد مسؤوليت‌هايي در امر نساجي و … به دست آورد.[36]

11. ارتشبد فريدون جم:

وي فرزند محمود جم، اولين همسر اشرف پهلوي و رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران و سفير ايران در اسپانيا و وزير جنگ پيشنهادي کابينه بختيار بود که البته آن را نپذيرفت. وزارت دفاع آمريکا در گزارش اطلاعاتي خود، او را معلم پيشين فرزند شاه و يک بهائي متعصب و دوست صميمي سرهنگ ايادي معرفي مي‌کند و مي‌نويسد: «شاه شخصاً بهائي‌گري و ترويج آن را در ايران تصويب و تأييد کرده است.[37]

12. پرويز ثابتي:

وي متولد 1315 در مهدي شهر سمنان مي‌باشد. ثابتي به بهائي بودن خود به صورت صريح اشاره مي‌کرد و در پرسشنامه سازمان امنيت اشاره مي‌كند كه از بدو تولد، در يک خانواده بهائي به دنيا آمده است. وي در بهمن 1337 به عضويت رسمي سازمان اطلاعات و امنيت معروف به ساواک در آمده. لازم ذکر است که در آن دوره استخدام بهائيان قانوناً ممنوع بوده است.[38] وي پيش از انقلاب اسلامي گروهي مسلح زيرزميني را کشف و خنثا نمود. به دليل همين تجربه شيطاني بود که پس از انقلاب به مصر رفت و ضربات جبران ناپذيري به گروه‌هاي فعال اسلامي مصر وارد كرد.[39] ثابتي اکنون به کمک نيروهاي آمريکايي در عراق رفته و به طور محرمانه براي نابودي حرکت‌هاي اسلامي تلاش مي‌کند. او به منظور سازماندهي مجدد استخبارات عراق به طور محرمانه فعاليت مي‌کند. قطعاً او در اين حضور، منافع بهائيت و ضربه زدن به کيان تشيع و نظام اسلامي را نيز در صدر برنامه‌هاي خويش دارد.[40]

13. علي محمد ورقي:

وي فرزند ولي الله ورقي متولد 1290 ليسانس اقتصاد از دانشگاه تهران و دکتراي علوم انساني از دانشگاه سوربن پاريس بود. وي به نمايندگي رهبر بهائيان از عبدالبهاء در کنفرانس آمريکاي جنوبي در سال 1958 شرکت کرد و به دستور عبدالبهاء به بغداد و بيروت سفر کرد و بسياري از تابستان‌ها را در اسرائيل غاصب به سر مي‌برد. وي از اياديان بهايي و از کساني بود که در انتخابات اولين اعضاي بيت العدل شرکت داشتند. وي در بسياري از کنوانسيون‌هاي منطقه‌اي از جمله آرژانتين، شيلي، اروگوئه و … به نمايندگي از عبدالبهاء شرکت داشته و در کنوانسيون‌هاي بلژيک و لوکزامبورک نيز نماينده مرکز جهاني بهائي بود.[41]

14. مليحه نعيمي:

او همسر سپهبد خسرواني از عوامل کودتاي 28 مرداد 1332 و فرزند عبدالحسين نعيمي از کارگزاران اصلي بهائيت ايران بود. در گزارش10/7/1345 ساواک آمده است:
خانم نعيمي يکي از بهائي‌هاي متعصب و با نفوذ فرقة بهائيان ايران است و همسر سرلشکر خسرواني که چند سال قبل توانست به طور محرمانه شوهرش را به بهائيت گرايش دهد. خسرواني در حضور دکتر علي محمد ورقي استاد دانشگاه که از بهائيان متعصب و يکي از روحانيون بهائي است، رسماً بهائي شده و قرار بدين شده که از لحاظ فقط پرستيژ و شؤون نظامي و بعضي پست‌هايي که به وي محول گرديده، بهائي بودن وي از چهارچوب ديوار خانوادگي تجاوز نکند. خانم نعيمي چندي هم عهده‌دار انجام وظايف پدرش با سرويس‌هاي اطلاعاتي سفارت انگليس و مقامات انگليسي بود و سالي چند بار به اروپا مسافرت و در کنفرانس‌هاي بهائيان جهان از طرف سازمان بهائي ايران شرکت مي‌کرد و به دليل انجام وظايف در جهت ترويج و توسعة نفوذ بهائيان، مقام اول را بين بهائيان ايران دارا بود … . شايع است که پرويز خسرواني در کارهاي اداري، افراد و درجه داران و افسران بهائي را به طور غير محسوس بيش از سايرين مشمول لطف خود قرار مي‌دهد.[42]
اين گزارش به خوبي نشان مي‌دهد که بعد از سرکوب قيام پانزده خرداد، نفوذ بهائيان در ايران افزايش مي‌يابد و در ارتش، دانشگاه و نيز عرصه‌هاي اقتصادي و فرهنگي افراد پرقدرتي از بهائيان بوده‌اند. همچنين وابستگي بهائيان به خارج از کشور و به ويژه به انگلستان از اين اسناد به خوبي آشکار مي‌شود. اين وابستگي از نوع اطلاعاتي و يا به عبارت ديگر جاسوسي مي‌باشد.[43] با همين ملاطفت‌ها بود که عدة زيادي به عضويت اين فرقه در آمدند.

15. عبدالحسين نعيمي:

وي پسر ميرزا محمد نعيم، شاعر معروف بهائي بود. او از کارمندان سفارت انگلستان بود. در گزارش ساواک مورخ10/7/1345 چنين آمده است:
نعيمي در سال‌هاي1320 الي 1324 رئيس کميته محرمانه سفارت انگليس در تهران و با همکاري دبير اول سفارت انگليس ) الن چارلزترات ( در امور سياسي خارجي و داخلي ايران نقش مؤثري داشته و خانم لمبتون[44] يکي از دوستان و همکاران نزديک نعيمي بوده است. وي سال 1325 از سفارت انگليس کنار رفته و همکاري خود را در امور سياسي و به طور مخفيانه و غير محسوس با سرويس اطلاعاتي سفارت انگليس در تهران ادامه مي‌داده است. البته نبايد نقش مخرب نعيمي در نهضت جنگل بر اساس مأموريت محوله از سوي سفارت انگليس را هم فراموش کرد.[45]

16. پرويز خسرواني:

فرماندهي ژاندارمري ناحيه مرکز در قضية کشتار پانزده خرداد 1342 و آجوداني فرح، معاونت نخست وزير و رياست سازمان تربيت بدني و مديريت عامل باشگاه تاج از جمله سمت‌هاي وي بوده. نکته عجيب در زمان مسؤوليت‌هاي وي نامة تشويق محفل بهائيان به وي در تاريخ20 خرداد 1342 است آن هم با اطلاق اين عبارت: « تجاوز اراذل و اوباش و رجاله و سوء عمل جهلاي معروف به علم بر قيام حق‌طلبانة ملت مسلمان به رهبري مراجع عظام تقليد در رأس آن امام خميني رحمه الله عليه و تقدير از زحمات و خدمات و سرعت عمل تيمسار، و اين‌که تاريخ امر بهائي آن جناب را در رديف همان چهره‌هاي درخشان و نگهبان مدنيت عالم انساني ثبت و ضبط خواهد نمود».[46]
برخي از بهائيان ديگر که در ادوار مختلف در عصر پهلوي مسؤوليت داشتند، عبارتند از:
ليلي امير ارجمند: مشاور ويژه فرح و مدير برنامه‌هاي آموزشي و تربيتي شاه.
دکتر عباس شاهقلي: پسر سرهنگ شاهقلي، وزير بهداري و وزير علوم.
اسفند فرخ روپارسا: نام او در شناسنامه فرخ روپارساي بود و وزير آموزش و پرورش، دختر فرخ دين پارساي بود که از عناصر تأثيرگذار در اداره مطبوعات و سمت دادن به فعاليت بهائيان و رواج ابتذال در زمان رضا شاه و تا اواسط سلطنت محمدرضا بوده است.
منصور روحاني: وزير آب و برق و نيز کشاورزي. وي همچنين عضو کانون مترقي هم بود. در دوره وي، کشاورزي ايران نابود شد. در ضمن وي سرپرست امور عمراني بنياد پهلوي و قائم مقام بانک عمران در امور عمراني شهرک غرب تهران و نمک آبرود بود.
عباس آرام: وزير امور خارجه. وي فرزند عليرضا چاي فروش از مبلغان بهائي بود. همچنين او وزير مختار ايران در واشنگتن و مديرکل سياسي وزارت امور خارجه و وزير امور خارجه در دولت اقبال، علم، منصور و هويدا و سناتور انتصابي در مجلس سنا بود.
غلامرضا کيان پور: وزير دادگستري.
منوچهر تسليمي: وزير بازرگاني و اطلاعات.
سپهبد علي محمد خادمي: رئيس هيأت مديره و مدير عامل هواپيمايي ملي ايران «هما» و عضو دفتر فرح و رئيس هيأت مديره شرکت هتل‌هاي ايران و عضو هيأت مديره بانک عمران، و از اعضاي مؤسس کلوپ صهيونيستي روتاري.
حضور بهائيان در بيشتر مناصب نظامي، دولتي در زمان پهلوي بسيار زياد بود. مئير عزري سفير اسرائيل غاصب در زمان پهلوي در ايران مي‌گويد:
پشتيباني‌هاي سازمان يافته گروهي )بهائيان( در ورود به دستگاه‌هاي دولتي و بالا کشيدن ديگر هم‌کيشان، راه را براي يارگيري‌هاي بيشتري باز مي‌کرد».[47] در گزارش جاسوسان آمريکايي آمده است: «… برنامه‌ها )ي اصلاحات ارضي و شرکت زنان در انتخابات و …( به دكترين بهائي‌گري بيشتر شباهت دارد تا به دين اسلام».[48] حضور فعال بهائيان در عرصه مديريت ارشد کشور و کابينه دولت موجب جهت‌گيري بسياري از تصميمات دولت به نفع اهداف اين فرقه وابسته به رژيم صهيونيستي و ضد اسلام شده بود. در سال 1347 در يکي از کميسيون‌هاي فرقه بهائيت، سخنگوي کميسيون پس از ابراز خرسندي از پيروزي ارتش اسرائيل غاصب در جنگ با اعراب گفت:
پيشرفت و ترقي ما بهائيان اين است که در هر اداره ايران و تمام وزارت خانه‌ها يک جاسوس داريم و هفته‌اي يک بار از طرح‌هايي كه تهيه شده و به وسيله دولت که به عرض شاهنشاه آريا مهر مي‌رسد، گزارشاتي در زمينه طرح به محفل روحاني بهائي مي‌رسد … .[49]
تأثير پيروزي انقلاب اسلامي بر فرقه ضاله بهائيت
بهائيانِ مولود دشمنان اسلام که همواره توسط استعمارگران و مغرضان حمايت مي‌شد‌ند، با آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، اقدام به فرار نموده و حتي سرمايه‌هاي خود را از ايران خارج کردند. آنان بلافاصله از سوي دولت‌هاي انگليس، آمريکا، کانادا و … به پناهندگي سياسي پذيرفته شدند. البته گروهي هم متوجه اشتباهات خود و فريبکاري رهبران خود شده بودند و به دامان اسلام روي آوردند و توبه کردند.
پس از انقلاب پرشکوه ايران و قطع حمايت حکومتي از اين فرقه ضاله، غربي‌ها از اين فرقه به عنوان حربه‌اي براي مبارزه تبليغاتي بر ضد نظام اسلامي استفاده کردند. بهائيان گريخته از ايران هم از هر فرصتي براي وارد کردن ضربه به نظام اسلامي و به شکست کشاندن نظام استفاده کردند. در اين راه طرح‌ها و برنامه و حتي سرمايه گذاري‌هاي کلاني هم انجام دادند. علاوه بر اين‌ها کمپاني‌هاي خبري مثل بي‌بي‌سي، راديو فرانسه، راديو آمريکا، راديو اسرائيل با همة امکانات در اختيار اين فرقه صهيونيستي هستند و سعي مي‌كنند اين فرقه ضاله را در رسانه‌هاي خود، يک دين معرفي کنند.
با پيروزي انقلاب اسلامي بهائيان به يکباره تمام پشتوانه خود را در کشور از دست رفته مي‌ديدند و تمام آمال و آرزوهاي آنان نقش بر آب شده بود. در گزارش سفارت آمريکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن 1979م (1359ش) آمده است: «يکي از نه نفر از مردان متفکر بهائيان گفت که جامعه بهائي احساس مي‌کند از جهات اداري، اجتماعي و مالي درحال مرگ است و با بدترين بحران در تاريخ صدوبيست و هشت ساله‌اش مواجه شده است».[50]
در مجموع بايد گفت پيروزي انقلاب اسلامي ايران باعث شد ماهيت اصلي اين فرقه آشكار شود و پايگاه آنان را در ايران که به اوج خود رسيده بود و دوران طلايي خود را سپري مي‌کرد، ويران شود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و قطع حمايت حكومتي از اين فرقة ضالة، غربي‌ها و دشمنان، از اين فرقه هم حربه‌اي براي مبارزه تبليغاتي بر ضد نظام مقدس اسلامي ساختند و طي اين‌سال‌ها هنوز هم به دنبال آسايش اين جاسوسان دست‌آموز هستند؛ براي نمونه مي‌توان به حمايت رونالدريگان ـ رئيس جمهور وقت آمريكا ـ از چند جاسوس بهايي اشاره كرد كه به جرم جاسوسي بيگانگان در جنگ تحميلي عراق بر ضد ايران دستگير شده بودند. حضرت امام خميني رحمه الله عليه در پاسخ به آن حمايت‌ها فرمود:
نمي‌دانم اين كه در بعضي راديوها پخش كردند صحبت رئيس جمهور آمريكا را ملاحظه كرديد؟ كه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براي اين‌كه اين بهايي‌هايي كه در ايران هستند و مظلومند و جاسوس هم نيستند و به جز مراسم مذهبي به كار ديگر اشتغال ندارند و ايران براي همين كه اين‌ها مراسم مذهبي‌شان را به جاي مي‌آورند، 22 نفرشان را محكوم به قتل كرده‌اند، ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اين‌ها جاسوس نيستند، اين‌ها يك مردمي هستند كه دخالت در هيچ كاري ندارند و روي انسان دوستي ايشان اين مسائل را مي‌گويند… .[51]
اگر ايشان (ريگان) اين مسائل را نمي‌گفت، خوب گاهي اذهان ساده احتمال مي‌دادند كه خوب اين‌ها هم يك مردمي هستند كه ولو اعتقاداتشان فاسد است، لكن مشغول كار خودشان هستند …
لكن بعد از اين‌كه اقاي ريگان گفته‌اند، شهادت دادند به اين‌كه اين‌ها جز مراسم مذهبي چيزي ديگري ندارند، باز هم مي‌توانيم باور كنيم؟ از آن طرف وقتي كه حزب توده را (به جرم جاسوسي) مي‌گيرند شوروي صدايش بلند مي‌شود كه يك عده مردم بي‌گناهي كه با جمهوري اسلامي هم موافق بودند … دولت ايران بيخودي آمده است اين‌ها را گرفته و حبس كرده، از آن طرف هم آقاي ريگان مي‌گويد كه اين بهايي‌ها، بيچاره‌ها مردم آرامي، ساكتي مشغول عبادت خودشان هستند … .
اگر اين‌ها جاسوس نيستند شما صدايتان در نمي‌آمد. شما براي خاطر اين‌كه اين‌ها يك دسته‌اي هستند كه به نفع شما هستند (اعتراض كرديد) … آمريكا را مي‌شناسيم كه انسان دوستي‌اش گل نكرده كه حالا براي خاطر 22 نفر بهايي كه در ايران به قول خودشان گرفتار شدند، براي انسان دوستي يك وقت همچو صدا كرده و فرياد كرده و به همه عالم متشبث شده است كه به فرياد اين‌ها برسيد. مردم شما را مي‌شناسند … اگر دليلي ما نداشتيم به اين‌كه اين‌ها جاسوس آمريكا هستند … طرفداري ريگان از آن‌ها … كافي بود.
بهائي‌ها يك مذهب نيستند، يك حزب هستند، يك حزبي كه در سابق انگلستان پشتيباني آن‌ها را مي‌كرد و حالا هم آمريكا دارد پشتيباني مي‌كند.
اين‌ها هم جاسوسند مثل آن‌ها … مسأله اين است كه طرفدار اين‌ها شما آقاي ريگان هستيد …».[52]

نتيجه

دوران پهلوي بستر بسيار مناسبي براي رشد و نفوذ بهائيان در ايران شده بود. با حمايت‌هايي كه شاه از اين گروه مي‌كرد و پست‌هاي اجرايي و مقام‌هايي دولتي كه بهائيان به دست مي‌آوردند ـ به ويژه از دهة قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ـ و حمايت‌هايي كه از سوي استعمار‌گران ـ به ويژه آمريكا و انگلستان و رژيم غاصب اسرائيل ـ باعث شد ايران سرزمين امن و پر از نعمت براي بهائيان شود. بهائيان در زمان پهلوي دوران طلائي خود را سپري مي‌كردند؛ ولي با روشنگري حضرت امام خميني رحمه الله عليه و پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 همه برنامه‌ها و معادلات آنان بر هم خورد و الحمد الله نام مقدس اسلام پاينده ماند و ان شاء الله اين انقلاب به انقلاب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف متصل خواهد شد.

پي نوشت :

[24]. حسين فردوست، پيشين، ج2، ص468 و 469.
[25]. همان، ج1، ص374.
[26]. همان، ج2، ص510.
[27]. همان، ج1، ص377.
[28]. انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک، ج10، ص54.
[29]. احمد اللهياري، پيشين، ص194 ـ 200.
[30]. همان، ص189.
[31]. همان، ص192.
[32]. فصلنامه مطالعات تاريخي، سال اول، ش3، تابستان1383ش، ص321 و 322.
[33]. امام خميني، پيشين، ج2، ص109.
[34]. احمد اللهياري، پيشين، ص148.
[35].اين بانک در زمان محمدرضا پهلوي با سود ساليانه چهل ميليون تومان از پرسودترين بانک‌هاي کشور بود.
[36]. همان، ص157.
[37]. اسناد لانه جاسوسي امريکا، ج37، مسلک‌هاي سياسي استعماري ، گزارش اطلاعاتي محرمانه و غيرقابل انتشار براي ملل بيگانه، سند شماره 1، ص7.
[38]. سيدسعيد زاهداني، پيشين، ص242.
[39]. احمد اللهياري، پيشين، ص137.
[40]. حاميان شيطان، پيشينه عملکرد بهائيت و تکاپوي آن در جهان معاصر به ضد اسلام و ايران، 1384ش، بي نا، ص12 (به نقل از بهائيان در عصر پهلوي، ص138).
[41]. احمد اللهياري، پيشين، ، ص33.
[42]. حسين فردوست، پيشين، ج2، ص455.
[43]. سيدسعيد زاهداني، پيشين، ص243.
[44]. خانم لمبتون از معروف‌ترين جاسوسان انگليسي مقيم ايران بود که تحت پوشش وابسته فرهنگي و خبرنگار راديو بي‌بي‌سي براي سازمان اينتليجنت سرويس کار مي‌کرد. سر ريدر بولارد سفير کبير انگلستان در تهران، او را به سرپرستي امور اطلاعاتي و جاسوسي سفارت منصوب کرده بود. او علاوه بر زبان و ادبيات فارسي به زبان‌هاي عربي و ترکي تسلط کامل داشت. لمبتون از جاسوسان نامداري بود که بعدها تجارب خود را به صورت کتب گوناگون در اختيار دانشگاه‌هاي انگليس گذاشت و در جايگاه استاد ايران شناسي به تدريس پرداخت. (براي اطلاعات بيشتر ر.ک : نيمه پنهان، ج2، دفتر پژوهش‌هاي مؤسسه کيهان، چهارم، 1379ش، ص9-48).
[45]. عبدالله شهبازي، جستارهايي از تاريخ بهايي گري ايران، فصلنامه تاريخ معاصر، سال 7، ص50.
[46]. سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني ;، ج1، تهران، عروج، چ‌ پانزدهم، 1381ش، ص1516.
[47]. يادنامه خاطرات مئير عزري، ج1، سال 2000 ميلادي، ص331.
[48]. اسناد لانه جاسوسي آمريکا، شماره 37، ص7.
[49]. جواد منصوري ، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، سند 93/2.
[50]. بهائي گري، اسناد لانه جاسوسي، ص9، (به نقل از ويژه نامه ايام، ش 29، سال 1386، ص52.).
[51]. امام خميني، پيشين، ج17، ص266، مورخه 7/3/1362.
[52]. امام خميني، پيشين، ج17، ص266 و 267.

منبع:مجله انتظار – ش 27